اعتقاد به معاد و تأثیر آن در تحکیم امید
تمامی عقاید دینى در رفتار انسان مؤثر است، هر چند تأثیر آنها یکسان نیست. از میان عقاید دینى، اعتقاد به رستاخیز و معاد، یکى از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمى و افزایش روحیه امیدواری در اوست. چنین عقیده اى نقش شایانى در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتى شگرفى در زندگى فردى و اجتماعى او به ارمغان می آورد، چرا که انسان فطرتاً جویاى سعادت خویش است؛ از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت می گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش می افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب می گردد. بنابراین توجه به مرگ و زندگانی پس از آن، سبب آگاهی و ایجاد روح امید در آدمی و تلاش در جهت ایجاد زمینه های مناسب جهت رشد و ترقی می گردد.
به طور کلی آنچه مایه سعادت انسان می گردد، دو چیز است: یکى تلاش و دیگرى اطمینان به شرایط محیط. تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابى دست نمی دهد؛ زیرا اضطراب از شک و تردید پدید می آید. انسان درباره آنچه مربوط به تلاش خویش است، شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانى و نیز ناامیدی می کشاند و آدمى تکلیف خویش را درباره آن روشن نمی بیند، جهان است؛ آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا پایان کار همه تلاش ها و انجام وظیفه ها محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیب ترین شکل ها رخ می نماید.
خداوند در آیه (اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الأخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (زمر/۴۲) از مرگ با عنوان «توفی»، یعنی گرفتن کامل جان انسان توسط فرشتگان یاد می کند. بدین معنا که مرگ نابودی نیست، بلکه دروازه ورود انسان از یک جهان به جهان دیگر است. بر اساس این بینش، یاد مرگ برای مؤمنان به عنوان مقصد زندگی دنیوی و آغاز زندگانی اُخروی، آسودگی خاطر و راحتی در برخورد با مشکلات دنیوی را در پی دارد، چرا که انسان های شایسته با مرگ به ملاقات خداوند می رسند؛ (وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین)(بقره/۲۲۳). از این رو یکی از محوری ترین راهکارهای مقابله با فشارهای روانی و دستیابی به آرامش و افزایش روحیه امید و امیدواری به آینده، ایجاد نگرش مثبت نسبت به مرگ و اعتقاد به معاد است.
ایمان به معاد، ریشه یأس ها و ناامیدی ها را که آفت جان انسان هاست، می سوزاند و انسان را امیدوار می سازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستى پاک نمی شود و مصائب و ناکامی هایش در این دنیا، هیچ کدام بى پاسخ نخواهند ماند. شخص معتقد به معاد عقیده دارد که زندگى به این جهان ماده خلاصه نمی گردد، بلکه انسان پس از مرگ، زندگى دیگرى در پیش دارد و در آنجا به بسیارى از خواسته ها و آرزوهاى مناسب خود نایل می شود. از نظر قرآن نیز حیات باقیه و زندگانى جاوید و سعادت ابدى در آخرت است؛ (یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ)(غافر/۳۹). در آنجا آسایش، آرامش و امنیت مطلق وجود دارد؛ (لَهُمْ دَارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ)(انعام/۱۲۷) و افراد احساس کمبود و محرومیت و ناامیدی نمی کنند، چرا که در آن بهشت، آنچه دل ها می خواهد و چشم ها از آن لذت می برد، موجود است؛ (وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأنْفُسُ وَتَلَذُّ الأعْیُنُ) (زخرف/۷۱). در آنجا هیچ گونه کمبودى احساس نمی گردد و احساس محرومیتى هم اگر انسان در این دنیا احساس می کند، با یادآورى نعمت هاى عالم آخرت برطرف می گردد، چرا که شخص مؤمن، امیدوار است که در آن جهان از نعمت هاى الهى برخوردار گردد.
بنابراین یکی از مهم ترین اثرات یاد معاد در دنیا، آرامش و آسایش خاطر و به عبارت کوتاه تر، رسیدن به آرامش دنیوی است، چرا که در زندگانی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأس های عمیق در کمین انسان نشستهاند که هر دو کشنده و تهدیدکننده زندگیاند و آنچه هر دو را در بند میکند، یاد مرگ است. یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» که هر دو بیحد و اندازه جلوه میکنند، حد میزند و آنها را از آنچه که هستند، کوچک نشان میدهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش میدهد و او را بر ادامه زندگی قادر میسازد. یاد معاد روح حیوانی انسان را مهار و هوسهای کاذب آن را تعدیل میکند و از سردرگمی بی نهایت به هدف نهایی سوق میدهد، زیرا کسی که ایمان به آخرت دارد و عمل صالح انجام دهد، هیچ ترسی از گذشته و آینده ندارد؛ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ)(بقره/۲۷۷).
از طرف دیگر، آدمی همواره در زندگى با مشکلات، مصیبت ها و گرفتارى هایى مواجه است که رهایى از آنها ممکن نیست و در بعضی موارد نیز، قدرتى براى مبارزه با آنها ندارد و اگر براى مشکلات فوق راه حل مناسبی نیابد، در زندگى دچار سرخوردگى و ناامیدی می گردد، که گاه دست به خودکشى می زند. اما اعتقاد به معاد و امید به فرارسیدن آن، سبب آرامش و تحکیم پایه های امید در آدمی می گردد.
در کنار یاد معاد، صفات برجسته اخلاق و وارستگی به کمال لازم میرسند. کسی که بیشتر به یاد معاد و قیامت باشد، قلب او خاشع و دلش شکسته میشود؛ (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلا عَلَى الْخَاشِعِینَ*الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)(بقره/۴۶-۴۵) و بهتر میتواند در مقابل امر خداوند تسلیم باشد. حتی قرآن یکی از صفات نمازگزاران خاشع را تصدیق قیامت میداند؛ (الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ…وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ*وَالَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ)(معارج/۲۷-۲۳) و انسان بااخلاق در مقابل رفاهطلبی، اسراف، اتراف، خوش گذرانی، سرگرمیها، هوسرانی، ثروت اندوزی بی حد و مرز به صورت سنجیده و در راستای اهداف الهی برخورد میکند؛ (تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ) (قصص/۸۳).
همچنین ایمان به معاد، چهره وحشتانگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسی بر افکار انسان ها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب کرده، دگرگون میسازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچهای به سوی جهان بقا تغییر میدهد. امیرمؤمنان علی (ع) یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیتکننده روح بشر میخوانند و میفرمایند: «أَلا فَاذْکُرُوا هادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِیَّاتِ عِنْدَ الْمُشَاوَرَه لِلأعْمَالِ الْقَبِیحَه» (دیلمی، ۱/۹۱)؛ به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابودکننده لذت ها و مکدرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست، به یاد آورید.
در تعالیم اسلامى سفارش شده است که مسلمانان از پدیده مرگ غافل نباشند. پیامبر (ص) می فرمایند: «زیرک ترین مردم کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد.» (همان، /۸۴)
در لابلاى داستان هاى قرآن نیز از آثار تربیتى ایمان به معاد می توان نمونه هایى را سراغ گرفت؛ از جمله:
۱ـ لقمان حکیم در اندرزهاى حکمت آموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع می گذارد و به وى چنین توصیه می کند: (یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الأرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ) (لقمان/۱۶).
این آیه اشاره به این است که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش و هر قدر مخفى و پنهان باشند، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین یا در گوشه اى از آسمان ها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ در سراسر عالم هستى آگاه است، آن را براى حساب و پاداش و کیفر حاضر می کند و چیزى در این دستگاه گم نمی شود.
توجه به آیه فوق موجب می شود که انسان در برابر کسانی که در حق وی ظلم و ستم می کنند و او ناتوان از بازخواست آنهاست، خود را نبازد و به امید خداوند و معاد، از اندوه و افسردگی رهایی یابد. قرآن کریم در قالب این تصویر بدیع و زیبا، علم و آگاهى الهى و حساب و کتاب دقیق قیامت را چنان روشن ترسیم نموده است که چشم انداز آن، روح انسان را متأثّر می سازد و درک حقیقت آن، هر وجدان بیدارى را تحت تأثیر قرار می دهد و او را به مراقبت نسبت به تک تک اعمال خویش فرا می خواند.
۲ـ در صحنه اى دیگر «مؤمن آل فرعون» را می بینیم که قوم خود را مخاطب قرار داده، می گوید: (مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلا یُجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ)(غافر/۴۰).
او در این سخن حساب شده اش، از یک سو به عدالت خداوند در مورد مجرمان اشاره می کند که تنها به مقدار جرمشان جریمه می شوند و از سوى دیگر، اشاره به فضل بى انتهاى او دارد که در مقابل یک عمل صالح، پاداش بى حساب به مؤمنان داده می شود و هیچ گونه موازنه اى در آن رعایت نخواهد شد؛ پاداشى که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به فکر انسان خطور نکرده است. به هر حال او با این سخن کوتاه خود، این واقعیت را بیان می کند که متاع این جهان گرچه ناچیز و ناپایدار است، ولى می تواند وسیله رسیدن به پاداش بى حساب گردد و چه معامله اى از این پرسودتر.
بنابراین اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ تأثیری بس شگرف در روحیه انسان دارد، به گونه ای که خداوند در قرآن، یاد مرگ و تمنای آن را یکی از ویژگی های مؤمنان واقعی و کسانی که دارای ایمانی راستین و ثابت اند، معرفی می کند، چرا که اینان از مرگ نه تنها نمی ترسند، بلکه آن را بهترین وسیله برای حصول به آرزوهای خود می دانند و پیوسته آن را از خداوند تقاضا می کنند.
به دیگر بیان، چون امور طبیعى و مادّى و دنیوی غالباً پرده و حجابی بین خداوند و دوستانش است و مانعی است برای اینکه انسان به طور شایسته به مبدأ خود توجه نماید و با او انس گیرد، بنابراین لازمه دوستى حق تعالى، آرزوى مرگ است و کسانی که تنها تصور می کنند دارای ایمانی پایدار و ثابت اند، اما در دل هیچ اشتیاقی برای وصول به محبوب خود ندارند، ایمانشان از سر صدق نیست و برای حصول به ایمان واقعی، همچنان باید تلاش نمایند، چرا که نترسیدن از مرگ و آرزوی آن را در دل پرورانیدن، نشانه صدق و یقین ایشان است، کاری که یهود از آن (بر خلاف ادعاهای خود) سر باز زدند؛ (قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ*وَلَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ*وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ)(بقره/۹۶-۹۴).
مولوی در این باره می گوید:
شد هواى مرگ طوق صادقان *** که جهودان را بدان دم امتحان
بنابراین امید به آینده برای انسان موحّد جلوه بهتر و صحیح تری دارد و حتی در برخی آیات قرآن، اعتقاد برابر با امید معرفی شده است، آنجا که برای بیان اعتقاد به معاد از عبارت «امید به معاد» استفاده می کند: (وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ)(عنکبوت/۳۶).
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که گرچه امید بستن به روز قیامت از امید بستن به خداوند جدا نیست، لیکن چون انتظار روز رستاخیز، روز تعیین سرنوشت است، قیامت و معاد مستقلاً از متعلقات امید شمرده شده اند (طباطبایی، ۱۶/۱۲۶). از سویی دیگر خداوند در آیه ۱۱۰ سوره کهف، پیروی از دین را مشروط به رجا و امید به معاد نموده، نه یقین به معاد، به این دلیل که تنها احتمال بودن معاد و امید به فرار سیدن چنین روزی، کافی است که آدمی را به پیروی از دین وادار سازد، چرا که دفع ضرر احتمالی واجب است (همان، ۱۳/۴۰۵). به همین دلیل آن که به روز رستاخیز امید دارد، به فساد روی نمی آورد، بلکه در پی اصلاح آخرت خویش و جامعه گام بر می دارد تا با پرونده ای سفید در روز قیامت در محضر داور جهان هستی حضور یابد.
در سوره ممتحنه نیز می خوانیم: (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَمَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)(ممتحنه/۶). در آیه فوق که سخن از ابراهیم (ع) و همراهان او به عنوان پیشواى بزرگ و مورد احترام همه اقوام است، منظور از امید به خدا، امید به ثواب خدا در برابر ایمان به اوست و منظور از امید به آخرت، امید به پاداش هایی است که خداوند وعده آن را به مؤمنان داده. از این رو امید به آخرت کنایه است از ایمان به آخرت. (همان، ۱۹/۲۳۳)
بنابراین طبق دو آیه اخیر، حقیقت «امید به آخرت» در آیات قرآن کریم، «ایمان به آخرت» معرفی شده است. از این رو می توان گفت امید در بینش قرآن به معنای ایمان است و کسی که ایمان دارد، اعتقاد و امید راسخ نیز دارد. در چنین فردی، ناامیدی هرگز نمی تواند نفوذ نماید.